ثمره عشق بابا محمدو مامان سمیرا:النازثمره عشق بابا محمدو مامان سمیرا:الناز، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

الناز دخمل ناز مامانی و بابایی

بازگشت دوباره

خداراشکر که بالاخره تونستم بیام و دوباره بنویسم.کلی حرف نگفته دارم علت این تاخیر طولانی هم بماند که مهمترینش کمبود وقت مامانی از دست الناز بود. در طی این مدت مامانی همچنان از عکس گرفتن از دخترش محرومه و البته خداراشکر که کلا گوشی از یاد دخملمون رفته و دیگه اصلا سراغی ازش نمیگیره.هرجا بریم هم از بقیه خواهش می کنیم که گوشی هاشون را از دست الناز قایم کنند. از تعطیلات عید امسالمون بگم که بعد از مدت ها هوس مسافرت به سرمون زد اون هم شهر مامانی  (اهواز) که خیلی دلم تنگ شده بود واسش.خلاصه که بار سفر بستیم و کلی وسیله هم واسه دخترمون برداشتیم.از خوراکی تا وسایل خواب که این مدت عاداتش بهم نخوره و اذیتمون نکنه. اماااااااااااااااااااااا...
27 ارديبهشت 1393

شیرین زبونی های الناز

این روزهای زندگیمون با شیرین زبونی های الناز از عسل هم شیرین تره. عزیز دلمون بلبلی شده واسه خودش و خیلی راحت منظورش را بهمون میفهمونه و اگه کلمه ای جدید یاد گرفت مرتب ازش استفاده میکنه و تمام تیکه کلام های اطرافیان را حفظه و تکرار میکنه. وقتی شیطونی میکنه بهش میگیم الناز دست نذار. حالا یاد گرفته هرکسی که دست به وسیله اش میذاره بهش میگه "دس نذار". دیگه کمتر حاضر میشه بغل کسی بره و اگه کسی خواست بغل یا بوسش کنه خودش میگه "ولش کن". تازگی ها یاد گرفته و میخاد دستش را مرتب بشوره.وقتی یادش میفته میگه:"سمیرا دست بشورم" کلا هر خواسته ای داشته باشه اول میگه سمیرا بعد خواسته اش را میگه. مادر همیشه بهش میگه اسفند و نمکت باشه.وق...
14 بهمن 1392

راه افتادن الناز

هورااااااااااااااا النازجونم بالاخره راه افتاد و الان چند روزه كه  خودش خيلي راحت ميتونه راه بره .الان سرگزمي جديد گل دخترمون راه رفتن شده و واسه خودش دور خونه راه ميره و ذوق ميكنه و با خودش هم حرف میزنه.  البته هنوز نميتونه خودش به تنهايي بايسته و حنما بايد دستش را به يك جا بگيره و بلند شه كه همينم به مرور ياد ميگره. شعر اتل متل را بلده و ماماني شروع ميكنه و الناز هم كلمات اخر هر مصرع را ميگه مثلا ماماني ميگه:اتل متل و الناز جواب ميده: توتوله ماماني ميگه: گاو حسن  و الناز جواب ميده: چه جوره و تا اخر شعر هميجوري جواب ميده شعر چشم چشم دو ابرو را هم به همين شكل ياد گرفته.   موردي كه مدتي ذهنم را مشغو...
25 دی 1392

تولد بابایی الناز

النازم  ماهگیت مبارک عزیزم   بابای النازم و همسر مهربونم تولدت مبارک:   در این ١ سال و ٥ ماهی که خدا بهمون لطف داشت و الناز را بهمون هدیه داد هر روز و هر لحظه در برزگ کردن الناز همراه و یاورم بودی و سختی این راه را در کنار هم تحمل کردیم. حتی شب هایی که الناز نمی خوابید با اینکه میدونستی فرداش باید بری سرکار و این حق طبیعی تو بود که بخوابی اما پا به پای من بیدار میموندی و یک لحظه هم توی لحظات سخت زندگی تنهام نذاشتی.   خدارا هزاران بااااار شاکرم که همچین همسر مهربونی بهم داد.   روزی که به دنیا آمدی هرگز نمیدانستی زمانی خواهد رسید که آرامش بخش روح و روان کسی هستی ک...
18 دی 1392

این روزهای الناز

اين روزها مشغول تمرين كردن با الناز هستم شايد زودتر راه بيفته. اول از شب يلدا امسال بگم كه هيچي ازش متوجه نشديم به خاطر بداخلاقي هاي الناز. اون روز از عصر و براي شام اول رفتيم خونه باباجون تا خاله سميه با شما بازي كنه و سرحال باشي تا اخر شب.يك لحظه صداي اذان از تلويزيون پخش شد و ديگه گير داد كه الله ميخام و همين بهونه بداخلاقي هاش شد.از اونجا اومديم خونه اقاجون و بابايي سريع يك اذان روي گوشي من ريخت و براش گذاشتيم اما مگه ول ميكرد ديگه.تا اخر شب اين اذان پخش بود و اگه قطعش ميكرديم بداخلاق ميشد.خلاصه كه اون شب همه به اندازه چندماه از عمرشون اذان گوش دادن. مدتي كه الناز در تحریم و گوشي را ازدستش قايم ميكنم و ديگه بهش نميدم. چون...
12 دی 1392

تازه های الناز(دندان5و 6و 7)

بالاخره الناز مامان طلسم را شکست و ٣تا دندون همزمان داره بیرون میزنه.٢ تا بالا و یکی پایین سمت راست.تا مامانی یک کوچولو خیالش راحت تر بشه و دخملش بتونه خودش غذا را بجوه و مجبور نباشم هر غذایی را له کنم و بهت بدم. و همینطور بعد از مدت ها تونستیم موهات را دوباره کوتاه کنیم .مدتی بود که بلند شده بود و فر میخورد و چون خانم کوچولو نمیذاشت هر دفعه منصرف میشدیم اما این بار بابایی در عرض ١٠ ثانیه که شمارش معکوس اخبار شروع شد و الناز حواسش پرت شد کوتاه کرد. و دیگه اینکه الناز خانم میتونه به تنهایی بایسته البته اگه حواسش پرت بشه .اگه واسش ذوق کنیم و متوجه بشه که ایستاده سریع خودش را پرت میکنه بغلمون و دیگه سرپا نمی ایسته. دایره لغاتش هم این...
30 آذر 1392

16 ماهگی الناز

   الناز مامان       ماهگیت مبارک عزیزم نکات ١٦ ماهگیت همانند ماههای قبله و هیچ تغییری نکرده. فقط غرغرو بودن شما کمی اذیت میکنه اما وقتی سرحالی و واسمون شیرین زبونی میکنی از یادمون میره. راستی  دیروز خبر خوشی بهمون رسید و اون اینه که اسممون واسه حج عمره دراومده و باید بپرسیم ببینیم الناز را هم میتونیم با خودمون ببریم؟اگه خدایی نکرده موافقت نکردن ما هم فعلا انصراف میدیم تا شما بزرگتر شی. این عکس مربوط به چند وقت پیش.رفته بودیم سیتی سنتر واسه خرید این تن پوش اونجا بود و از اونجایی که عاشق عروسک باب اسفنجی هستی این عکس را به یادگار گرفتیم.   ...
19 آذر 1392

الناز کمی غرغرو

الناز مامان از لحاظ زبون و حرف زدن روز به روز پیشرفت میکنه اما برای راه رفتن هنوز پیشرفتی ندیدیم ازش. توی این مدت الناز چند روزی را تب داشت و سر و فکش کاملا داغ بود.مال دندون بود اما ما که هنوز دندون جدیدی توی دهن خانمی ندیدیم. ی مدت الناز خیلی بهانه گیر شده.وقتی جایی میریم یا کسی میاد پیشش باید یواشکی و با هزار ترفند اون طرف از پیشش بره.مخصوصا اگه خالش باشه.اگر متوجه شد شروع میکنه به گریه کردن و اروم کردنش خیلی سخت میشه. بعضی وقت ها هم که خونه هستیم الکی ی چیز را بهونه میکنه و شروع میکنه به گریه کردن که البته این کار تقریبا هر شبشه.انگار جیره داره هرشب ی دل سیر گریه کنه بعد بخابه. البته بهونه گیری هاش بیشتر مال وقت هایی که بابا محمد...
13 آذر 1392

15 ماهگي الناز

  النازم   ماهگیت مبارک. هنوز هم از سایر دندان هات خبری نیست و فقط ٤تا دندان داری.البته تمام دندان هات نوی لثه ات مشخصه اما نمیدونم چرا بیرون نمیزنن. راه رفتن هم که همچنان با کمک دیوار و مبل و سایر وسایل . مامان های مهربون ما را موقع عزاداری فرموش نکنید و فراوان التماس دعا .   بعدا اضافه شد: ناناز در 15 ماهگي 9كيلو 600 و قد:8١   ...
18 آبان 1392