ثمره عشق بابا محمدو مامان سمیرا:النازثمره عشق بابا محمدو مامان سمیرا:الناز، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

الناز دخمل ناز مامانی و بابایی

شیرین زبونی های الناز

1392/11/14 10:22
نویسنده : مامان الناز
901 بازدید
اشتراک گذاری

این روزهای زندگیمون با شیرین زبونی های الناز از عسل هم شیرین تره.هورا

عزیز دلمون بلبلی شده واسه خودش و خیلی راحت منظورش را بهمون میفهمونه و اگه کلمه ای جدید یاد گرفت مرتب ازش استفاده میکنه و تمام تیکه کلام های اطرافیان را حفظه و تکرار میکنه.

وقتی شیطونی میکنه بهش میگیم الناز دست نذار. حالا یاد گرفته هرکسی که دست به وسیله اش میذاره بهش میگه "دس نذار".

دیگه کمتر حاضر میشه بغل کسی بره و اگه کسی خواست بغل یا بوسش کنه خودش میگه "ولش کن".خنده

تازگی ها یاد گرفته و میخاد دستش را مرتب بشوره.وقتی یادش میفته میگه:"سمیرا دست بشورم"

کلا هر خواسته ای داشته باشه اول میگه سمیرا بعد خواسته اش را میگه.بغل

مادر همیشه بهش میگه اسفند و نمکت باشه.وقتی به الناز میگیم مادر چی میگه؟ میگه" اسپند و ممک"نیشخند

عصر که میشه حتما باید بره بیرون.وقتی بهش مگیم الناز کجا بریم میگه"مامان جون ، سمیه"

تازگی ها هم یاد گرفته میگه بریم "بازار"

توی این مدت دندان ٨ خانمی هم بیرون زده.ماچقلبماچ

امیدوارم که سرعت دراومدن دندان های النازم مثل حرف زدنش بیشتر شه .چشمک

گوشی هم که دیگه کاملا ازت گرفته شده.روزهای اول خیلی سراغش را میگرفتی و به سختی پرتت میکردم اما الان خداراشکر سراغی ازش نمیگیری مگر اینکه دست کسی ببینی.

و مامانی هم دیگه نمیتونه ازت فیلم و عکس بگیرهافسوس

 

یک تعداد عکس دارم که به مرور میذارم

 یک عکس تاریخی که الناز از خودش گرفته تشویقکمی تیره تر بود که با کمک گوشی کمی روشن ترش کردم

یک الناز بد اخلاق آخ

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (13)

مامانی غزل جون
14 بهمن 92 22:46
قربون شیرین زبونی هات خاله هزااااااااااااااااااار تا بووووووووووووووووس برات فرستادم
مامان آویسا
16 بهمن 92 8:31
ماشالله به قدرت حرف اومدنش آويسا كوچولو با اينكه زود راه افتاد ولي حرف زدنشه كند حالا فقط شايد حدودا ده تا كلمه بتونه با اينكه كلي باهاش كار مي كنم و كتاب مي خونم و كارت بازي مي كنيم خوب بچه ها اينجوريند ديگه همه كارهاشون با سرعت يكسان نيست خيلي بده كه آدم از كارهاي نينيش نتونه عكس بگيره مگه نه؟ آويسايي خدا رو شكر اين يكي رو موافقه
معصوم/مامان جان جان فاطمه
24 بهمن 92 0:14
ديدي مامان سميرا دخملي خواست نشون بده اگه زود راه نرفت عوضش توانايي هاي ديگه داره كه خيلي از نيني ها ندارن قلبون فنچ خاله
معصوم/مامان جان جان فاطمه
1 اسفند 92 15:14
بابا سمیرا جون تو که از من بدتر شدی بیا از الی انو بگو با عکس های جدید
مامان درسا
5 اسفند 92 0:41
خاله فدای دخمل شیرین زبون.
مامانی غزل جون
8 اسفند 92 23:10
مامانی نیستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ کجایی پس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
معصوم/مامان جان جان فاطمه
13 اسفند 92 0:30
سميرا جون درگيره خونه تكوني هستي كه نمياي؟؟؟؟؟؟ بدو بيا از شيرين كاري هاي دخمل بژو
فرشته
19 اسفند 92 10:06
سلام مامان خانم اتفاقی با وبتون اشنا شدم.خدا براتون حفظش کنه. از طرف من ببوسیدش بچه معجزه خداس. میشه برا منم دعا کنید من منتظر رحمت خدام.......
مامانی غزل جوون
29 اسفند 92 13:34
بهار آمد که تا گل باز گردد / سرود زندگی آغاز گردد بهار آمد که دل آرام گیرد / ز درد و غصه ها فرجام گیرد دنیا را برایتان شاد شاد و شادی را برایتان دنیا دنیا آرزومندم . بهار بر شما مبارک
معصوم/مامان جان جان فاطمه
4 فروردین 93 0:43
یک نفر همره باد آن یکی همسفر شعر و شمیم یک نفر خسته از این دغدغه ها آن یکی منتظر بوی نسیم همه هستیم در این شهر شلوغ این کفایت که همه یاد همیم عیدتون مبارک
مامانی غزل جوون
31 فروردین 93 22:48
یک سلام قشنگ و یک دعای ناب از ته دلم تقدیم به تو نازبانو که جنست کیمیاست ,عهدت وفاست ,مهرت صفاست و حسابت از همه جداست... روزت مبارک
مامان آویسا
10 اردیبهشت 93 16:35
عزيزم چرا خيلي وقته نيستي؟ ان شالله دليلش چيزاي خوب باشه
باران قاصدک
19 اردیبهشت 93 7:45
سلام عزیزم کوچولوی ناز و دوست داشتنی داری ،‌ خدا برات نگهش داره خوشحال میشم به وب من و دخترام هم بیای منتظرتمااااااا