ثمره عشق بابا محمدو مامان سمیرا:النازثمره عشق بابا محمدو مامان سمیرا:الناز، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

الناز دخمل ناز مامانی و بابایی

این روزهای الناز

1392/10/12 16:11
نویسنده : مامان الناز
471 بازدید
اشتراک گذاری

اين روزها مشغول تمرين كردن با الناز هستم شايد زودتر راه بيفته.

اول از شب يلدا امسال بگم كه هيچي ازش متوجه نشديم به خاطر بداخلاقي هاي الناز.

اون روز از عصر و براي شام اول رفتيم خونه باباجون تا خاله سميه با شما بازي كنه و سرحال باشي تا اخر شب.يك لحظه صداي اذان از تلويزيون پخش شد و ديگه گير داد كه الله ميخام و همين بهونه بداخلاقي هاش شد.از اونجا اومديم خونه اقاجون و بابايي سريع يك اذان روي گوشي من ريخت و براش گذاشتيم اما مگه ول ميكرد ديگه.تا اخر شب اين اذان پخش بود و اگه قطعش ميكرديم بداخلاق ميشد.خلاصه كه اون شب همه به اندازه چندماه از عمرشون اذان گوش دادن.

مدتي كه الناز در تحریم و گوشي را ازدستش قايم ميكنم و ديگه بهش نميدم. چون اگه گوشي بابايي را دستش بگيره تمام تنظيماتش را بهم ميريزه و بابايي مجبوره هر دفعه كه گوشيش دست النازه يك ريست كلي انجام بده.

گوشي ماماني را هم چون ازش خسته شدي بهونه گيري ميكني و غر ميزني چون خودت هم نميدوني كه چي ميخاي ازش.

الناز از گوشي ماماني پخش اذان+اهنگ اهويي داريم خوشگله+ فيلم حسني+ ناناي و اهنگ مورد علاقه اش (دوباره) را به صورت همزمان ميخاد.

و اين مدت گوشي ماماني يك گوشه و با صداي كم از دست الناز پنهونه و اصلا صداي زنگ يا اس ام اس را متوجه نميشم و اگه كسي از اطرافيان باهام كار داشته باشه چون خط ثابت هم نداريم پيدام نميكنه.چون وقتي ميرم سر گوشيم ساعت ها از تماس يا اون اس گذشته.

نكته ديگه اينه كه من و بابايي از دست الناز توي خونه بعضي از  اسم اشخاص يا  افرادي كه الناز روي انها حساسيت داره و با شنيدنشون بهونه گيري ميكنه را رمزي ميگيم.

مثلا خاله سمیه که خیلی بهش وابسته است (س) میگیم

گوشی را (گ) میگیم

خیار میوه موردعلاقه اش (خ) میگیم.چون زیادی میخوره و سردیش میشه.

و اسم تمام بچه های فامیل را با اشاره به هم میفهمونیم که متوجه نشه.

و خیلی از چیزهای دیگه که فعلا ذهنم یاری نمیکنه.

بله دیگه روزگار ما از دست این دخمل شیطون فعلا اینجوری میگذره.زبان

روزگار خونه ما از دست الناز.البته این یک گوشه اش.هر روز کار الناز شده ریخت و پاش و کار مامانی پشت سرش جمع کردن. من این اشپزخونه را روزی چند بار جمع میکنم و الناز خانم هم پشت سر من دوباره بهم میریزه.

 

پسندها (1)

نظرات (5)

مامان آویسا
14 دی 92 13:57
عزيزمه دختر خوشگل فكر ثواب بردن ديگرانه اين پنهان كردن هاي شيريني خودشو داره خوب بزار بچه بازي كنه كار بچه ها ريخت و پاشه كار مامانا جمع كردن
مامان درسا
15 دی 92 0:22
پس شب یلدا کلی ثواب بردید. چقد جالبه به یه سری کلمات تا این حد حساسه. مامانی صبر کن راه بیفته تموم این وسایل رو باید از این اتاق و از اون اتاق جمع کنی.
معصوم/مامان جان جان فاطمه
15 دی 92 0:47
ميگم اين الي خانم هم خوب بده چطور اتيش بسوزونه ها فقط راه نميره كه كمتر خسته بشه و انرژي لازم رو داشته باشه بابا در اين كابينت ها رو يه بند بزن راحت بشي چه ژست هم گرفته خوشگله
فروغ
17 دی 92 14:50
الناز جون لینکت کردیم. وب ما رو اگه دوست داشتی لینکمون کن./
مامانی غزل جوون
19 دی 92 10:36
ای جووووووووونم مامانی از این دوران لذت ببر با وجود همه سختی هاش ولی شیرینه من عاشق خرابکاری بچه هام ایشالله همیشه سالم باشه میبوسمت شیرین خاله