ثمره عشق بابا محمدو مامان سمیرا:النازثمره عشق بابا محمدو مامان سمیرا:الناز، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

الناز دخمل ناز مامانی و بابایی

راه افتادن الناز

1392/10/25 15:35
نویسنده : مامان الناز
409 بازدید
اشتراک گذاری

هورااااااااااااااا هوراهوراهورا

النازجونم بالاخره راه افتاد و الان چند روزه كه  خودش خيلي راحت ميتونه راه بره .الان سرگزمي جديد گل دخترمون راه رفتن شده و واسه خودش دور خونه راه ميره و ذوق ميكنه و با خودش هم حرف میزنه.

 البته هنوز نميتونه خودش به تنهايي بايسته و حنما بايد دستش را به يك جا بگيره و بلند شه كه همينم به مرور ياد ميگره.

شعر اتل متل را بلده و ماماني شروع ميكنه و الناز هم كلمات اخر هر مصرع را ميگه

مثلا ماماني ميگه:اتل متل و الناز جواب ميده: توتوله

ماماني ميگه: گاو حسن  و الناز جواب ميده: چه جوره

و تا اخر شعر هميجوري جواب ميده

شعر چشم چشم دو ابرو را هم به همين شكل ياد گرفته.

 

موردي كه مدتي ذهنم را مشغول كرده اينه كه نميدونم با النازم چه بازي هايي انجام بدم كه سرش گرم بشه.

خيلي دوست دارم كه خودش بشينه و نقاشي بكشه اما تا مداد ميديم دستش كمي باهاش بازي ميكنه اما سريع ميذاره دهنش و كاغذ را هم پاره ميكنه.

شما مامان ها چه بازي هايي با بچه هاتون ميكنيد؟ميشه راهنمايي م كنيد؟

و اما عكس هاي الناز:

چون گوشي را بيشتر وقت ها از دستت قايم ميكنم ديگه نميتونم مثل قبل ازت عكس بگيرم.

توی اون روزهای برفی اقاجون این ادم برفی را واست درست کرد تا باهاش عکس بگیری اما چون هوا خیلی سرد بود شما را نبردیم بیرون و فقط این عکس به یادگار واست میمونه.

جایگاه جدیدشما درخونه.تا چشم ازخواب باز میکنی میگی"بشینم "یعنی بری بشینی اینجا

خونه باباجون.همیشه میای پیش فر و توی اینه اش خودت را نگاه میکنی، عکس خودت را بوس میکنی.

 

 

پسندها (1)

نظرات (5)

معصوم/مامان جان جان فاطمه
28 دی 92 0:31
آ قربون دخمل بالاخره راه افتادي و ماماي رو خوشحال كردي اي جونم حالا ديگه يه جا بند نميشي كه واي ژستش رو نگاه
مامان اناهیدمهربون
29 دی 92 1:37
مبارکهههههههه
مامانی غزل جووون
29 دی 92 9:24
واای برف خوش به حالتون ما که برف ندیدم دختر نازتو ببوس گلم
خاله کمیل و کیان
30 دی 92 18:56
خانوم شدی افرین قربون خنده هات رمز 5050
مامان درسا
1 بهمن 92 0:48
راه رفتنت مبارک عزیزم.