ثمره عشق بابا محمدو مامان سمیرا:النازثمره عشق بابا محمدو مامان سمیرا:الناز، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

الناز دخمل ناز مامانی و بابایی

تازه های الناز(دندان5و 6و 7)

بالاخره الناز مامان طلسم را شکست و ٣تا دندون همزمان داره بیرون میزنه.٢ تا بالا و یکی پایین سمت راست.تا مامانی یک کوچولو خیالش راحت تر بشه و دخملش بتونه خودش غذا را بجوه و مجبور نباشم هر غذایی را له کنم و بهت بدم. و همینطور بعد از مدت ها تونستیم موهات را دوباره کوتاه کنیم .مدتی بود که بلند شده بود و فر میخورد و چون خانم کوچولو نمیذاشت هر دفعه منصرف میشدیم اما این بار بابایی در عرض ١٠ ثانیه که شمارش معکوس اخبار شروع شد و الناز حواسش پرت شد کوتاه کرد. و دیگه اینکه الناز خانم میتونه به تنهایی بایسته البته اگه حواسش پرت بشه .اگه واسش ذوق کنیم و متوجه بشه که ایستاده سریع خودش را پرت میکنه بغلمون و دیگه سرپا نمی ایسته. دایره لغاتش هم این...
30 آذر 1392

16 ماهگی الناز

   الناز مامان       ماهگیت مبارک عزیزم نکات ١٦ ماهگیت همانند ماههای قبله و هیچ تغییری نکرده. فقط غرغرو بودن شما کمی اذیت میکنه اما وقتی سرحالی و واسمون شیرین زبونی میکنی از یادمون میره. راستی  دیروز خبر خوشی بهمون رسید و اون اینه که اسممون واسه حج عمره دراومده و باید بپرسیم ببینیم الناز را هم میتونیم با خودمون ببریم؟اگه خدایی نکرده موافقت نکردن ما هم فعلا انصراف میدیم تا شما بزرگتر شی. این عکس مربوط به چند وقت پیش.رفته بودیم سیتی سنتر واسه خرید این تن پوش اونجا بود و از اونجایی که عاشق عروسک باب اسفنجی هستی این عکس را به یادگار گرفتیم.   ...
19 آذر 1392

الناز کمی غرغرو

الناز مامان از لحاظ زبون و حرف زدن روز به روز پیشرفت میکنه اما برای راه رفتن هنوز پیشرفتی ندیدیم ازش. توی این مدت الناز چند روزی را تب داشت و سر و فکش کاملا داغ بود.مال دندون بود اما ما که هنوز دندون جدیدی توی دهن خانمی ندیدیم. ی مدت الناز خیلی بهانه گیر شده.وقتی جایی میریم یا کسی میاد پیشش باید یواشکی و با هزار ترفند اون طرف از پیشش بره.مخصوصا اگه خالش باشه.اگر متوجه شد شروع میکنه به گریه کردن و اروم کردنش خیلی سخت میشه. بعضی وقت ها هم که خونه هستیم الکی ی چیز را بهونه میکنه و شروع میکنه به گریه کردن که البته این کار تقریبا هر شبشه.انگار جیره داره هرشب ی دل سیر گریه کنه بعد بخابه. البته بهونه گیری هاش بیشتر مال وقت هایی که بابا محمد...
13 آذر 1392

15 ماهگي الناز

  النازم   ماهگیت مبارک. هنوز هم از سایر دندان هات خبری نیست و فقط ٤تا دندان داری.البته تمام دندان هات نوی لثه ات مشخصه اما نمیدونم چرا بیرون نمیزنن. راه رفتن هم که همچنان با کمک دیوار و مبل و سایر وسایل . مامان های مهربون ما را موقع عزاداری فرموش نکنید و فراوان التماس دعا .   بعدا اضافه شد: ناناز در 15 ماهگي 9كيلو 600 و قد:8١   ...
18 آبان 1392

شیطنت های الناز

الناز مامان با حرف ها و کارهاش دلبری میکنه. به کلمه های قبلیش کلمات جدید زیر اضافه شده: سبیه(که همون خاله سمیه اشه) دن دایی (زن دایی) مامان جون ناز گل مامان تا مامی میبینه میاره واسه مامانی و میگه عبض.بماند که مدتیه موقع عوض کردن مامی خانمی کلی جیغ و داد راه میندازه و نمیذاره. عاشق تبلیغات به خصوص تبلیغ تن تاک و وقتی بهش میگیم الناز این چیه میگه ت تاک.تا اخرش را میشینه میبینه. و همین طور چاکلز و چی توز. موقعی که میخایم ببریمش بیرون و کلاه سرش میکنه خودش سریع میگه" پتوش" که باید پتو هم دورش بپیچیم.   هوا دیگه سرد شده و باید با لباس گرم خانمی را بیرون بیاریم.البته این عکس مال چند روز پیشه و الان که خیلی سردتر ش...
13 آبان 1392

شیرین زبونی الناز

الهی مامان فدای تو بشه که روز به روز شیرین زبون تر میشی دخمل مامان الان اسامی تمام اطرافیانش را بلده. به مامانی میگه سمیا ، به بابایی میگه ممد، به اقاجونش میگه امیر ، به پسرعموش میگه امد (احمد)، به دختر عموش میگه فاطم(فاطمه)، به عموش میگه دایوش(داریوش)، یکی از عمه هاش را عمه شهلا و دیگری را فقط شهرزاد ، به دختر عمه هاش میگه  مهسید(مهشید) و م یم (مریم) ، ولی از همه قشنگتر اسم مامانی را صدا میزنه و همه دوست دارن براشون تکرار کنه. دخترم به قاشق میگه آقوش علوسک یعنی عروسک و اسم خودش که میگه الناس و وقتی هم بهش خودکار و دفتر میدیم میگه نقاشی نقاشی وقتی چیزی را میبینه به زبون خودش میگه این شیه؟(یعنی این چیه؟) و خیل...
4 آبان 1392

14اهگی الناز

النازم     ماهگیت مبارک عزیزم عزیزم وارد دومین ماه از دومین سال زندگیت شدی اما نه خبری از بقیه دندان هات هست نه خبری از راه افتادن. روز به روز شیطون تر میشی و خوردنی تر.من را دیگه مامانی صدا میزنی و وقتی اینقدر ناز صدام میکنی دلم غش میره برات.بابایی هم همین طور.خیلی ناز صداش میکنی و گاهی هم بهش میگی ممد. خیلی از کلمات را وقتی برات میگیم راحت تکرار میکنی. هنوز هم موندم که چه وسیله ای بهت بدم که چند روز باهاش سرگرم باشی و باهاش بازی کنی.تمام وسایل خونه را امتحان کردم و دادم دستت اما هرکدوم فقط چند دقیقه هم بازیت بودند و خیلی زود ولشون کردی و دیگه اصلا سمتش نمیری.              &...
18 مهر 1392