11ماهگی ناناز
بالاخره طلسم شکسته شد و تونستم بیام و از شیرین کاری های الناز جونی بگم.
مامانی ماهگیت البته با چند روز تاخیر مبارک .
ببخش گلم از بس که شیطونی نمی تونم حتی یک لحظه ازت غافل بشم.اهل نشستن که به هیچ عنوان نیستی و همش دوست داری سینه خیز بری که اون هم خطرات خودش را داره.
عاشق روروئک هستی چون باهاش میتونی به همه جا سرک بکشی و شیطونی کنی اما خب به خاطر اینکه ضعیف نشی زیاد نمیتونم بذارم توش بمونی.
فعالیتت به شدت زیاد شده و حتی در حالت خوابیده هم اینقدر تکون میخوری که نمیذاری یک کم گوشت به بدنت بمونه.
موقع خواب را هم نگو کلافه مون میکنی تا بخوابی. اینقدر با خواب مبارزه میکنی که خودت اذیت میشی ما که دیگه هیچی.
کلماتی مثل دَدَ، تاتی ، دَکی ، آبو، را راحت میگی و هرکلمه ای که برات میگیم را خیلی سعی میکنی تکرار کنی و تا حدودی هم موفق میشی.
عاشق بیرون رفتن شدی و اگر کسی از جلوی شما رد بشه و به سمت در بره سریع بغض میکنی و با بغض میگی دفت و غر میزنی.اسم ماشین هم که میاد بغل همه میری حتی اگه غریبه باشه.
تا بهت میگیم بوس بده صورتت را میاری جلو و خودت را به شدت لوس میکنی تا بوست کنیم.
هنوز روی همون ٢تا دندانی که دراوردی ایست کردی و خبری از بالایی ها فعلا نیست.
واما عکس های گل دخترمون که البته مربوط به قبل از ١١ماهگی میشه.
خونه باباجون.وقتی پیش خاله سمیه میری اینقدر باهات بازی میکنه که خسته خسته برمیگردی خونه. اون بالش که پشت النازه بالش بچگی های مامانی که هر وقت میریم خونه باباجون برات میذارن تا روش بخوابی
قربونت برم با این ژست هات.یک عد الناز خانم ترو تمیزتازه از حمام دراومده.
وسایل خونه از دست الناز خانم در اسایش نیستند.لباسشویی خونه آقاجون:
فرگاز خونه خودمون:
قربونت برم که وقتی بهت میگیم دست نزن قیافت را مظلوم میگیری تا دیگه جلوت را نگیریم.البته اینجا انگار قیافش به ترسیدن بیشتر نزدیکه
خانمی در پارک:
و در آخر هم بعد از یک روز پر از فعالیت و شیطونی یک خواب ارام و دلچسب: