خونه تکونی امسال درکنار تو
روز جمعه من و بابایی مشغول خونه تکونی بودیم.تو هم که از بس شیطونی میکردی یک کم میفرستادیمت بالا پیش مادر و اقاجون و دوباره وقتی گشنت میشد برمیگشتی پیش خودمون.
وقتی هم جاروبرقی روشن میشد میترسیدی و غر میزدی تا خاموشش کنیم. و با ترس به جارو نگاه میکردی و دیگه حواست به هیچی پرت نمیشد تا خاموش بشه.
توی رورئک که میذاشتیمت برای خودت تاب میخوردی ولی دست به دیوارها میزدی که پراز گرد وخاک بود و بعدم دستت را میکردی دهنت.
کمی تغییر دکوراسیون دادیم اما بخاطر تو از جای اینه و شمعدان خیلی راضی نیستم اما جای بهتری هم پیدا نکردیم.حالا باید همش حواسم بهت باشه تا نری با روروئک بزنی بهشون.
خلاصه که امسال خونه تکونی با وجود تو حال و هوای دیگه ای داشت و خیلی شیرین تر بود برامون.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی